ابوالمطرف احمد بن عبدالله مخزومیاَبوالْمُطَرَّف، احمد بن عبدالله بن عَمیره مخزومی (۵۸۲-۶۵۸ق/ ۱۱۸۶-۱۲۶۰م)، ادیب، کاتب، فقیه و شاعر عصر موحدون در اندلس و مغرب است. فهرست مندرجات۲ - نام و نَسَب ۳ - پدر ۴ - تحصیلات ۵ - مشایخ ادب و حدیث ۶ - مشایخ دیگر ۷ - تبحر در علوم مختلف ۸ - دلبسته جاه و مال ۹ - منصب کتابت ۱۰ - اقامت در شاطبه ۱۱ - اقامت در مرسیه ۱۲ - خدمت در بارگاه زیان ۱۳ - سفر به مغرب ۱۴ - شهرت ادبی ۱۵ - منصب قضا ۱۶ - سفر به تونس ۱۷ - دلبستگی به قلمرو حفصیان ۱۸ - سفر به بجایه ۱۹ - در شهرهای قابس و اُرْیسْ ۲۰ - آخرین مرحله زندگانی ۲۱ - وفات ۲۲ - رفتار و کردار ۲۳ - مایه اصلی شهرت ۲۴ - دبیری حرفه اصلی ۲۵ - آثار ۲۶ - آثار دیگر ۲۷ - فهرست منابع ۲۸ - پانویس ۲۹ - منبع ۱ - آنچه مایه افتخارآنچه اکنون مایه افتخار اوست، گذشته از ارزش ادبی آثار وی که چندان متمایز از آثار نویسندگان بزرگ اندلس نیست، همانا آگاهیهای تاریخی سودمندی است که وی ضمن رسایل رسمی و غیررسمی خود، درباره جنبههای گوناگون حیات سیاسی و اجتماعی اندلس، در عصر انحطاط و از همپاشیدگی آن و نیز مغرب به دست داده است؛ به ویژه که بخشی از رسایل او مربوط به دروه حکومت فرمانروایانی است که پس از سقوط موحدون در اندلس سربرآوردند (عصر سوم ملوک الطوایف) و در کتابهای تاریخ، آگاهیهای چندانی از حکومت آنان در دست نیست. ۲ - نام و نَسَبنام نیای ابوالمطرف را برخی عُمَیرِه نوشتهاند که درست نمینماید. [۱]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۳۳، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
نسب او به بنی مخزوم ، تیرهای از قریش، میرسید و با آن که برخی معاصران وی - شاید از سر رشک و بدخواهی - در تبار او تردید کردهاند و حتی به تحقیر او را به خاندانی یهودی منتسب ساختهاند، [۲]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۳]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
شهرت مخزومی او و کثرت روایتهایی که در این باره در دست است، دست کم نشان میدهد که معاصرانش او را مخزونی و قریشی میشمردهاند. [۴]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۹، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۵]
احمد مقری، ازهار الریاض، ج۳، ص۲۱۸، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
[۶]
احمد مقری، نفح الطیب، ج۶، ص۲۹۰، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
[۷]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۳۵-۳۹، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
ابوالمطرف و خاندانش اهل شقر در جنوب بلنسیه بودند، [۸]
ابراهیم بلفیقی، المقتضب من کتاب تحفة القادم ابن ابار، ج۱، ص۱۹۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
[۱۰]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۲، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
اما در اینکه وی در شقر زاده شده، یا در بلنسیه، میان برخی منابع اختلاف است. [۱۱]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۲]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۲۹۸-۳۰۱، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۳]
احمد ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۱، ص۲۰۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
[۱۴]
احمد مقری، نفح الطیب، ج۱، ص۲۹۷، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
[۱۵]
احمد مقری، نفح الطیب، ج۱، ص۲۹۹، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
حتی برخی شقر را با شَقوُره، از توابع جیان، خلط کرده و ابومطرف را شقوری الاصل خواندهاند. [۱۶]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۱۷]
احمد ابن قاضی مکناسی، جذوة الاقتباس، ج۱، ص۱۴۵، رباط، ۱۹۷۳م.
[۱۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۴۳-۴۶، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۳ - پدرپدر وی ظاهراً از زمره عالمان بوده و در شرق اندلس آوازهای داشته است. [۱۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۵۱-۵۲، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
اشاره ابن ابار به شهرت بنیعمیره در شقر نیز مؤید این نکته است. با اینهمه ابن خطیب که ظاهراً روایت ابن عبدالملک را درباره مشکوک بودن نسب ابوالمطرف در نظر داشته، خاندان او را از اصالت بیبهره دانسته. [۲۰]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
۴ - تحصیلاتبه هر روی، ابوالمطرف مقدمات علوم را در شقر فراگرفت و سپس راهی بلنسیه شد تا دانش خویش را نزد استادان آن شهر کمال بخشد. [۲۱]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۶۶-۶۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
وی خود در اجازهای که در اواخر عمر به یکی از شاگردان خویش در افریقیه داده، تنی چند از مشایخ بزرگ خود و آثاری را که نزد آنان خوانده، برشمرده و نکتههایی نیز از زندگانی و احوال آنان بازگو کرده است.۵ - مشایخ ادب و حدیثنخستین و مشهورترین آنان ابوالربیع کلاعی است که دیر زمانی با ابوالمطرف دوستی و مصاحبت داشت و او را ادب و حدیث آموخت. [۲۲]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۶۷-۶۸، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۲۳]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۲۴]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
ابوالمطرف با ابوالربیع نه تنها پیوند علمی و ادبی داشته، بلکه از همرزمان او نیز بوده است، زیرا در آن زمان، نبرد با مسیحیان که پیوسته در حال پیشروی و گسترش قلمرو خود در اندلس بودند، فزونی مییافت و ابوالمطرف که ظاهراً خود بارها همراه ابوالربیع در جنگ با مسیحیان شرکت کرده بود، چگونگی کشتهشدن استاد نامدار خود را در نبرد مشهور انیشه (۶۳۴ق) شرح داده است. [۲۵]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۶۸-۷۰، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
از دیگر مشایخ او در بلنسیه از ابوالحسن احمد بن واجب قیسی، ابوالخطاب احمد بن واجب و ابوعبدالله محمد بن نوح غافقی میتوان نام برد که وی در زمانهای مختلف نزد آنان فقه و حدیث خواند و اجازه روایت نیز از ایشان گرفت. [۲۷]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۷۰-۷۱، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۲۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۷۳-۷۴، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۲۹]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
۶ - مشایخ دیگروی به شهرهای دیگر اندلس نیز سفر کرد:در شاطبه نزد ابوعمر احمد ابن عات شاطبی مجموعههای بزرگ حدیث را خواند. ابنعات نیز همچون ابوالربیع کلاعی، گرچه سالها پیش از او در نبرد مشهور عقاب که میان مسلمانان و مسیحیان درگرفت، کشته شد (۶۰۹ق) و ابوالمطرف در اجازه مزبور از شهامت استاد خود در مقابله با خصم یاد کرده است. [۳۰]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۷۱-۷۲، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۳۱]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۳۲]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
در دانیه نزد ابومحمد عبدالله ابن حوط الله انصاری شماری از کتابهای مشهور فقه و حدیث و ادب را خواند. [۳۳]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۳۴]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۳۵]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
یکبار نیز او را در اشلبیه و در محضر ابوعلی شلوبینی میبینیم که از بزرگترین نحویان اندلس بود. [۳۶]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۷۴-۷۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۳۷]
ابراهیم بلفیقی، المقتضب من کتاب تحفة القادم ابن ابار، ج۱، ص۱۹۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
[۳۸]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۳۹]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
ابوالفتوح نصر بن ابی الفرج حصری نیز یکی دیگر از استادان ابوالمطرف است که به وی اجازه روایت داده است. [۴۰]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۴۱]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
۷ - تبحر در علوم مختلفآموختههای ابوالمطرف، چنانکه ابنعبدالملک اشاره کرده است [۴۲]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۲، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
و از تخصص علمی استادان او نیز برمیآید، ابتدا بیشتر در قلمرو علوم نقلی بود؛ اما بعدها، به ویژه پس از سفر به مرسیه و مصاحبت طولانی با ابوبکر عزیز بن خطاب، عالم و والی نامدار مرسیه، در علومی چون اصول فقه، کلام، منطق، فلسفه و طب نیز تبحر یافت. [۴۳]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۴۴]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۴۵]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
دانش گسترده او را هم از آثار متنوعی که وی مطالعه و تدریس میکرد و هم از شمار کثیر شاگردان و راویان او میتوان دریافت. [۴۶]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۳، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
با آنکه تاریخ دقیق سفرهای ابوالمطرف و مدت اقامت و دانشاندوزی او در شهرهای مذکور دانسته نیست، از قراین چنین پیداست که دستکم ۲دهه از عمر وی در این کار سپری شده است. اما این سالها یکسره به تحصیل دانش نگذشت.۸ - دلبسته جاه و مالدر واقع ابوالمطرف که به روایتی، سخت دلبسته جاه و مال بود، از همان آغاز اندیشه راهیابی به دربار امیران و بزرگان را در سرمیپروراند. [۴۷]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۴۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۸۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
به همین سبب، بسیار زود در سلک کاتبان درآمد و تمامی سالهای عمر وی از آن پس، چنانکه خواهیم دید، در کار کتابت و قضا در شهرهای اندلس و مغرب گذشت. آغاز کار کتابت او را بن شریفه، با توجه به برخی نشانهها، میان سالهای ۶۰۷ و ۶۰۸ق نوشته است. [۴۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۸۵-۸۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
وی نخست در بلنسیه کاتب بارگاه امیرعبدالله بن ابی حفص شد، [۵۰]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۲، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
سپس به اشلبیه رفت. ابنابار دوست و شاگرد وی، به حضور او در یکی از گردشگاههای اشلبیه در ۶۱۷ق اشاره کرده و اشعاری نیز در ستایش آن شهر از او نقل کرده است. [۵۱]
ابراهیم بلفیقی، المقتضب من کتاب تحفة القادم ابن ابار، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۹، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
مصاحبت ابوالمطرف با ابوعلی شلوبینی هم که ذکر آن رفت، بیشک در همین دوره رخ داده است؛ چه تا آنجا که میدانیم، وی سفر دیگری به اشلبیه نکرده است، سپس به بلنسیه بازگشت، در ۶۲۰ق او را در آن شهر و در بارگاه ابوزید پسر ابوعبدالله بن ابی حفص، مییابیم. [۵۲]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۲، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۵۳]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۹۰، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۹ - منصب کتابتاز نوشتههای ابوالمطرف در آن دوره اکنون ۳رساله در دست است که وی به نام ابوزید و خطاب به مستنصر و مأمون، خلفای موحدی، نوشته است. از خلال این رسالهها که موضوعهایی چون کشمکش با مسیحیان و بیعت نامه ابوزید و مردم بلنسیه با مأمون را در برمیگیرد، میتوان به جنبههایی از اوضاع سیاسی آن زمان، به ویژه به وضع دولتهای مسیحی و مسلمان اندلس و مناسبات میان آنها، پی برد. [۵۴]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۹۰-۹۴، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
در ۶۲۶ق و پس از خروج مأمون از اندلس، زَیان بن مَرَدنیش بر ابوزید شورید و او را از بلنسیه راند. ابوالمطرف نیز به خدمت زیان درآمد و به نگارش رسایل و فتحنامههای او پرداخت [۵۶]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۲، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۵۷]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۵۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۹۴-۹۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
از نوشتههای او در این دوره نیز ۳ رساله و یک صلحنامه در دست است که موضوع همه آنها مناسبات زیان با حکومتهای مسیحی اندلس است، [۵۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۹۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
اما گویا امیر جدید چندان توجهی به شعر و ادب نداشته و دست کم ابوالمطرف چندان مهری از او ندیده است چه میبینیم که وی در شعری از تنگنظری امیر شکوه میکند و او را به بیتوجهی به وضع سپاهیان و کاتبان متهم میسازد. [۶۱]
خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، ج۷، ص۱۳۴، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۹ق/ ۱۹۶۹م.
[۶۲]
احمد مقری، نفح الطیب، ج۱، ص۳۰۰، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
عاقبت نیز به همین سبب، یا شاید به علل سیاسی در ۶۲۸ق بلنسیه را ترک گفت [۶۳]
خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، ج۷، ص۱۳۴-۱۳۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۹ق/ ۱۹۶۹م.
[۶۴]
احمد مقری، نفح الطیب، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
[۶۵]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۹۶-۹۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
و راهی زادگاهش شقر گردید. مدت اقامت او در شقر نیز به کتابت در بارگاه ابوعبدالله محمد بن مردنیش گذشت. بیعت نامهای که وی در ۶۲۹ق از جانب امیر و مردم شقر خطاب به ابوعبدالله محمد بن هود در تأیید ولایتعهدی فرزند او ابوبکر محمد نوشته، اکنون در دست است. [۶۶]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۹۷-۹۸، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۱۰ - اقامت در شاطبهاندکی بعد او را در شاطبه و در منصب قضا مییابیم. [۶۷]
احمد مقری، ازهار الریاض، ج۳، ص۲۱۸-۲۱۹، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م.
از چگونگی انتصاب او به این مقام اطلاعی در دست نیست، اما تاریخ آن قاعدتاً میان سالهای ۶۲۹و۶۳۱ق باید باشد. [۶۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۹۹، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
رسایل و عقدنامههایی از دوره اقامت او در شاطبه در دست است که از جمله آنها میتوان از بیعتنامه مردم شاطبه با مستنصر، خلیفه عباسی و همپیمانان اندلسی او، ابنهود و پسرش یاد کرد که به امر ابنهود نوشته شد و نیز رسایلی که وی خطاب به استادش، ابنخطاب، والی ابن هود در مرسیه، نوشته است. جنگ و کشمکش با مسیحیان نیز همچنان یکی از موضوعهایی است که در رسایل او، به ویژه خطاب به ابن خطاب، به میان میآید. [۶۹]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۷، ص۹۴-۹۹، قاهره، ۱۳۸۳ق.
[۷۰]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۹، ص۳۰۱-۳۰۸، قاهره، ۱۳۸۳ق.
[۷۱]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
دوره اقامت او در شاطبه که خود به نیکی از آن یاد میکند، [۷۲]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
در ۶۳۳ق پایان گرفت و او به مرسیه رفت. [۷۳]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۱۱ - اقامت در مرسیهسالهای اقامت او در مرسیه نیز که با شکستها و از هم پاشیدگی روزافزون دولتهای اسلامی اندلس همزمان بود، همچنان به کتابت و گاه مأموریتهای سیاسی در نواحی شرق اندلس گذشت. رسایل و نامههای او در این دوره گذشته از چند و چون فعالیتهای وی، جلوههایی از نابسامانی اوضاع سیاسی و اجتماعی اندلس را در آن سالها آشکار میسازد. فعالیتهای گسترده او در این سالها از نگارش بیعتنامههای امیران تا سفرهای سیاسی و رسیدگی به شکایتهای مردم در شهرهای مختلف اندلس را دربرمیگرفت. [۷۴]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۰۴-۱۱۳، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
تا ۶۳۵ق که ابنهود درگذشت، ابوالمطرف، هم در خدمت او بود و هم در خدمت ابنخطاب، [۷۵]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۰۵-۱۱۰، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
اما با مرگ ابنهود، ابنخطاب بر فرزند و جانشین وی شورید و در مرسیه علم استقلال برافراشت (۶۳۶ق) و این بار نیز ابوالمطرف بود که بیعتنامه او را نوشت. [۷۶]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۲، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۷۷]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۶، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۷۸]
محمد ابن خطیب، اعمال الاعلام، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
[۷۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
اما امارت ابن خطاب هم دیری نپایید. ناتوانی او در اداره امور به چیرگی زیانبن مردنیش بر مرسیه و اسارت و سپس قتل ابنخطاب انجامید. [۸۰]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۶، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
ابوالمطرف که اندکی پیش بیعتنامه او را نوشته بود، اکنون از خطاهای او سخن گفت و شوربختی استاد خویش را حاصل خودکامگی و بدکنشی او دانست. [۸۱]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۵، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
۱۲ - خدمت در بارگاه زیانابوالمطرف بار دیگر به خدمت زیان بن مردنیش درآمد و بیعتنامه مردم مرسیه و نواحی شرقی اندلس را با او که به نام ابوزکریای حفصی، حکمران تونس، فرمان میراند، نوشت. [۸۲]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۱۲، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
دوره خدمت ابوالمطرف در بارگاه زیان هم چندان به درازا نکشید و او که ظاهراً از بهبود اوضاع در شرق اندلس نومید شده بود، راه غرناطه را در پیش گرفت. شرح این سفر در رسالهای مذکور است که وی خطاب به یکی از دوستانش نوشته و در آن از مراحل سفر، شهرهایی که در آنها توقف کرده و خطرهایی که با آنها مواجه شده، یاد کرده است. [۸۳]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
آنچه از دوره کوتاه اقامت ابوالمطرف در غرناطه میدانیم، روابط و مکاتبههای دوستانه او با برخی مشایخ و کاتبان بزرگ آن شهر است. [۸۴]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۱۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
روشن نیست که آیا غرناطه در اصل مقصد ابوالمطرف بود، یا منزلگاهی موقت برای سفری بزرگتر به شمار میآمد که وی در جست و جوی محیطی آسودهتر و درباری پررونقتر بدان دست زد و تا پایان زندگانی وی ادامه یافت.۱۳ - سفر به مغربسفر ابوالمطرف با گذشتن از دریا و ورود به مغرب آغاز شد. در آغاز سال ۶۳۷ق او را در سبته مییابیم که در آن هنگام پناهگاه مهاجران و پناهندگان اندلسی شده بود. منابع به دو تن از شاگردان او در سبته اشاره کردهاند. [۸۵]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۳۳۵، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۸۶]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۱۹، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
وی سپس برای پیوستن به رشید، خلیفه موحدی در رباط الفتح و ظاهراً برای یافتن سرپناهی برای خیل مهاجران اندلسی در مغرب از راه دریا رهسپار آن شهر شد [۸۷]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
و سپس در جمع ملتزمان خلیفه به مراکش، پایتخت خلافت رفت. [۸۸]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۶، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۸۹]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
رسالهای که وی به فرمان خلیفه درباره این سفر نوشته وصف کاملی است از موکب خلیفه و آرایش سپاه مووحدون و مراحل و چگونگی سفر و از جمله چگونگی استقبال مردم پایتخت از خلیفه. [۹۰]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۹۱]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۱۴ - شهرت ادبیشهرت ادبی ابوالمطرف و نگارش رسالههای ادیبانه که ابن عبدالملک به نمونه دیگری از آنها اشاره کرده، [۹۲]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۶، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
سبب شد که وی نزد خلیفه منزلتی بیابد و به مقام دبیری بارگاه او منصوب گردد [۹۳]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۲، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۹۴]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۹۵]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۹۶]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
در یکی از رسایل مهم ابوالمطرف در این دوره که ارزش تاریخی فراوان دارد، از ایجاد جامعه مهاجران اندلسی که پس از سقوط شهرهایشان در شرق اندلس، به مغرب پناه برده بودند، سخن رفته است. برطبق این رساله، مهاجرنشین مزبور که ظاهراً نخستین جامعه پناهندگان اندلسی در مغرب بوده است، در ۶۳۷ق به کوشش ابوعلی حسن بن خلاص والی سبته و به فرمان رشید در رباط الفتح ایجاد گردید و ساکنان آن از همه حقوق مدنی و سیاسی مردم مغرب برخوردار گردیدند. [۹۷]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۳، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
کتابت ابوالمطرف در بارگاه خلیفه چندان نپایید و خلیفه که گویا به سببی از وی ناخشنود شده بود، او را از سمت دبیری برکنار کرد و به مقام قضا در هیلانه منصوب ساخت. [۹۸]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۹۹]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
از نامههایی که در این باره میان ابوالمطرف و برخی دوستانش رد و بدل شده، چنین برمیآید که برکناری او با رقابتها و دشمنیهای برخی درباریان ابوالمطرف محمد بن رسایل و عقدنامه ارتباط داشته است. [۱۰۰]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۵، ص۳۶۱-۳۶۴، ج۱، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۰۱]
احمد مقری، نفح الطیب، ج۱، ص۲۹۵، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
[۱۰۲]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۱۵ - منصب قضابه هر روی، چندی بعد ابوالمطرف با پایمردی برخی نزدیکان خلیفه که با وی دوستی داشتند، در حدود سال ۶۳۹ق به قضای رباط و سلا که مقامی مهم بود، منصوب گردید. [۱۰۳]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۲، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۱۰۴]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۰۵]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۲۹۸، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۰۶]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۱۰۷]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۲۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
این دوره از فعالیت ابوالمطرف، به رغم نگرانی او از اوضاع اندلس، با آسودگی و کامرانی گذشت، چنانکه وی حتی در برخی نامهها، دوستان و آشنایان اندلسی خود را تشویق به مهاجرت به مغرب میکرد. [۱۰۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
کار کتابت و رسالهنویسی او نیز در این مدت فزونی گرفت، تا آنجا که به گفته خود وی اوراقی که برای نوشتن اندوخته بود، به پایان رسید و او دست به دامن دوستی در شاطبه شد. [۱۰۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۲۸، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
به جز نامههای دوستانه رسالهای رسمی نیز از این دوره در دست است که مربوط به بیعت امیر تلمسان با رشید است. [۱۱۰]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۲۸-۱۲۹، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
چون رشید در ۶۴۰ق درگذشت و برادرش معتضد به خلافت رسید، ابوالمطرف را به رغم پارهای مخالفتها در منصب خویش ابقاء کرد. [۱۱۱]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۱۲]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۱۱۳]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۳۰، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
ابوالمطرف خود در اشعاری به این مخالفتها اشاره کرده و از ابوزکریا بن عطوش، وزیر معتضد که حامی او بود، ستایش کرده است. [۱۱۴]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۳۰، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
ناخشنودی وی از بدگوییهای دشمنان و حسدورزیهای برخی کاتبان در پارهای رسایل او نیز آشکار است. به علاوه، از همین رسائل چنین برمیآید که نافرمانی و سرکشی اهالی سلا و رفتار خصمانه آنان با مهاجران اندلسی که در آن سامان بیگانه انگاشته میشدند، بر ابوالمطرف که خود هم قاضی بود و هم اهل اندلس، گران میآمده است. [۱۱۵]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۲، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
نگرانیهای ابوالمطرف ظاهرا چندان واهی نبوده، زیرا چندی بعد به عللی که بر ما پوشیده است، مقام او تنزل یافت و به قضا در مکناسه محدود گردید. [۱۱۶]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۲، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۱۱۷]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۱۸]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۲۹۸، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۱۹]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۱۲۰]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۳۲، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
آثار آزردگی از این وضع در پارهای نوشتههای وی آشکار است. [۱۲۱]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
به همین سبب هنگامی که یکی از اشراف مکناسه، به نام ابوالحسن علی بن عافیه، در ۶۴۳ق بر حکومت موحدون شورید و خود را تابع ابوزکریای حفصی، فرمانروای تونس، خواند، ابوالمطرف بود که به عنوان قاضی شهر، بیعتنامه او و مردم مکناسه را با امیر حفصی و ولیعهدش، ابویحیی، نوشت. [۱۲۲]
احمد ابن عذاری، البیان المغرب، ج۳، ص۳۷۳-۳۷۸، به کوشش هویسی میراندا، تطوان، ۱۹۶۰م.
[۱۲۳]
ابن خلدون، العبر، ج۷، ص۳۵۳.
[۱۲۴]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۲۳-۱۳۴، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
و چون شورش به شکست انجامید، وی ضمن رسایلی از وحشت ناشی از این رویداد سخن گفت و خلیفه موحدی و سپاهیانش را که مکناسه را به محاصره درآورده بودند، با تعابیری گزنده به باد سرزنش گرفت. [۱۲۵]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۳۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
وی ظاهراً تا مدتی پس از آن رویداد نیز در مکناسه باقی ماند، گرچه معلوم نیست که پس از آن بیعتنامه همچنان منصب دیوانی داشته است یا نه. وی در مدت اقامت در مکناسه گاه به فاس نیز سفر میکرد و در آن شهر به تدریس میپرداخت تا از این راه، چنانکه خود گفته، اندکی بیاساید و از سختی رنجهای خویش بکاهد. [۱۲۶]
احمد ابن قاضی مکناسی، جذوة الاقتباس، ج۱، ص۱۴۵، رباط، ۱۹۷۳م.
[۱۲۷]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۱۶ - سفر به تونسابوالمطرف که گویا از همان زمان خروج از اندلس، اندیشه سفر به تونس را در سرمیپروراند [۱۲۸]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
و در پارهای اشعارش نیز فرمانروایان حفصی آن را مدح گفته بود. [۱۲۹]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۹، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۱۳۰]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۱۳۱]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
اکنون در انتظار فرصتی برای گسستن از موحدون و پیوستن به حفصیان بود. قتل معتضد در ۶۴۶ق این فرصت را فراهم آورد و او مکناسه را به قصد سبته ترک گفت تا از آنجا راهی تونس گردد. [۱۳۲]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۳۳]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ص۱۸۱، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
وی در رسایلی از مخاطرات سفر به سبته و نیز لطف و محبت ابنخلاص، والی آن شهر، سخن گفته است. [۱۳۴]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۳۵]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۱- ۱۸۵، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۱۳۶]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۳۷-۱۳۸، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۱۷ - دلبستگی به قلمرو حفصیاندلبستگی ابوالمطرف به قلمرو حفصیان در اشعاری جلوهگر است که وی در آنها از بارگاه ایشان همچون کعبه آمال خود یاد کرده است. در رسالهای خطاب به ابوزکریای حفصی که ظاهراً بلندترین رساله موجود اوست و ارزش تاریخی نیز دارد، وی هم در مدح ابوزکریا و خاندانش قلمفرسایی کرده و هم چیرهدستی خود را در فن سخنوری و صنعتپردازی به مخدوم آینده خویش نشان داده است. [۱۳۷]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۳۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۱۳۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۷۱، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
این کوششهای ابوالمطرف البته بیتأثیر نبود و سبب شد که ابوزکریا وی را به دربار خویش فراخواند و او در ۶۴۶ق، پس از اندکی تأخیر که ظاهراً ناشی از سختی و ناامنی سفر در دریا بود، با یکی از کشتیهای متعلق به ناوگان حفصی از سبته راهی بجایه شد. [۱۴۰]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۲، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۱۴۱]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۴۲]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۲، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۱۴۳]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۴۲- ۱۴۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
شرح این سفر را نیز ابوالمطرف به شیوه همیشگی خود در رسالهای فنی و ادیبانه نوشته و همراه مدیحههایی تقدیم ابویحیی حفصی، ولیعهد ابوزکریا و والی بجایه، کرده است. [۱۴۴]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۴۵]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۱۸ - سفر به بجایهوی پس از رسیدن به بجایه در انتظار باریابی به حضور ابوزکریا ماند، اما اقامت وی در آن شهر به درازا کشید؛ چه، ظاهراً ابوزکریا سرگرم تدارک لشکرکشی به مغرب بود، اما در این میان ابویحیی درگذشت (۶۴۷ق) و اندوه ناشی از مرگ او ابوزکریا را از لشکرکشی بازداشت. ابوالمطرف که فرصتی به دست آورده بود، در حومه قسنطیه، به حضور او رسید. حاصل این سفر و دیدار با امیر نیز رسالهای است ادیبانه که در آن وی مشاهدات خود از سفر و قرارگاه ابوزکریا را به رشته تحریر درآورده و افزون بر آن، وصفی از قسنطیه و آثار کهن نیز به دست داده است. [۱۴۶]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۸، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
ابوزکریا پس از وفات پسرش دیری نزیست و پس از درگذشت او در ۶۴۷ق، بیعتنامه مردم بجایه با جانشین وی ابوعبدالله مستنصر را ابوالمطرف نوشت. [۱۴۷]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۴۸، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
او در مدت اقامت در بجایه از زندگانی آسودهای که دولت حفصی برایش فراهم آورده بود، برخوردار شد [۱۴۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۴۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
و گذشته از فعالیت دیوانی به تدریس نیز میپرداخت. [۱۴۹]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۲۹۹، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۵۰]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۳۰۱، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۵۱]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۴۸-۱۵۰، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
ابوالمطرف ظاهراً اندکی بعد به تونس فراخوانده شد. به گفته عبدالملک، وی در این میان چندی با زاهدان و پارسایان همنشین بوده است. [۱۵۲]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۴۸-۱۵۰، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۱۵۳]
ابراهیم ابن فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۲۰۶، به کوشش محمداحمدی ابوالنور، قاهره، ۱۹۷۴م.
[۱۵۴]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۲، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
۱۹ - در شهرهای قابس و اُرْیسْدر ۶۴۸ق، ابوالمطرف را در شهرهای قابس و اُرْیسْ در منصب قضا مییابیم. [۱۵۵]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۵۶]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۲۹۸، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۵۷]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۳۰۱، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۵۸]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۲، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۱۵۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۳، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
نوشتههای او درباره این دو شهر، همچون دیگر نوشتههای وی با بیانی متصنع آگاهیهایی از اوضاع طبیعی یا اجتماعی اقامتگاههای او به دست میدهد. [۱۶۰]
عبدالله تجانی، رحلة، ج۱، ص۹۰-۹۱، تونس، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۸۵م.
[۱۶۲]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۳، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
به روایتی، وی چندی نیز قاضی قسنطینه بوده، [۱۶۳]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۲۹۸، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
اما خبری از این انتصاب و تاریخ آن در رسایل او و مآخذ دیگر نیامده است. چندی نگذشت که مستنصر او را به دیار خود در تونس فراخواند و از مقربان خویش ساخت، تا آنجا که وی اختیار بسیاری از امور دربار را در دست گرفت. [۱۶۴]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۹، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۱۶۵]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۶۶]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۳۰۱، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۶۷]
احمد مقری، نفح الطیب، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
این امر را ابنعبدالملک مایه بدگمانی و ناخشنودی مستنصر دانسته و سپس از قول مستنصر میگوید: «وی دنیای ما را تباه کرد و ما دین او را» [۱۶۸]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ص۱۸۲، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۱۶۹]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۹، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
و دانسته نیست که روایت ابنعبدالملک تا چه اندازه بازگوکننده واقعیت تاریخی است و تا چه اندازه دیدگاههای مخالفان ابوالمطرف را نشان میدهد. [۱۷۰]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۲۰ - آخرین مرحله زندگانیدوره اقامت ابوالمطرف در تونس که آخرین مرحله زندگانی اوست، یک دهه طول کشید و در آسایش گذشت. [۱۷۱]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۹، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۱۷۲]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
در همین دوره بود که دوست وی ابنابار، به خشم مستنصر گرفتار آمد و چنانکه از رسایل ابوالمطرف برمیآید، وی کوشید دوست خود را از مهلکه برهاند و تا اندازهای نیز در این امر کامیاب شد [۱۷۳]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۷۴]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۵۵، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
گرچه در روایتی مشکوک ابوالمطرف خود متهم به ضدیت با ابنابار شده و او را در ماجرای قتل وی شریک دانستهاند. [۱۷۵]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۵۵-۱۵۶، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
از نوشتهها و رسایل او در این ساهل جز چند قطعه به نظم و نثر در دست نیست، اما میدانیم که وی در این مدت به تدریس نیز میپرداخته و ظاهراً برخی از کتابهای خود را در این سالها تألیف کرده است. [۱۷۶]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
ابن عبدالملک در روایتی به تغییر حال و آشفتگی ابوالمطرف در پایان عمر اشاره کرده، [۱۷۷]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
اما این روایت نیز همچون روایتی که پیشتر ذکر آن رفت مبهم و در خور تأمل است. [۱۷۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۵۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۲۱ - وفاتغالب منابع وفات ابوالمطرف را در ۶۵۸ق در تونس نوشتهاند. [۱۷۹]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۸۰]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۳۰۱، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۱۸۱]
ابراهیم ابن فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۲۰۷، به کوشش محمداحمدی ابوالنور، قاهره، ۱۹۷۴م.
[۱۸۲]
احمد ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۱، ص۲۰۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
[۱۸۳]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۲۲ - رفتار و کرداردر بررسی شرح حال ابوالمطرف و آنچه از رفتار و کردار وی نقل شده، نشانههایی میتوان یافت که برای پیبردن به جنبههایی از منش و شخصیت او و همتایانش سودمند است. دلبستگی ابوالمطرف به مناصب دیوانی و دولتی که او را به قلمروهای متفاوت و دربارهای گوناگون کشانید، در عین حال با نوعی زیرکی و انعطافپذیری همراه بود که مانع گرفتار شدن او در ورطههای سهمناکی میشد که برخی از همکاران او، از جمله دوستش ابنبار، را به کام مرگ کشانید؛ [۱۸۴]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۱۸۵]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۲، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۱۸۶]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ص۲۹۸، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
و هم چنانکه دیدیم، دسیسهها و دشمنیهایی را بر ضد او برمیانگیخت. این ویژگیهای وی البته با اوضاع سیاسی آن عصر که هوسهای فرمانروایان و گردبادهای سیاسی بر آن حاکم بود. سازگاری داشت و در واقع میتوان گفت که فرصتطلبی و عافیتجویی طبقهای از ادیبان و کاتبان درباری که ابوالمطرف نمونه شاخص آن است، نه صرفاً خصوصیتی اخلاقی، بلکه پدیدهای اجتماعی بود که با ساختار سیاسی و شیوه حکومت در آن عصر پوند داشت. با اینهمه، علایق او را نمیتوان یکسره در جاه و مقام خلاصه کرد. آنچه در رسایل غیر رسمی اومیبینیم، چهره مردی است که پیوندهای اجتماعی و علایق خانوادگی را سخت ارج مینهد و مشغلههای دیوانی مانع توجه به مسائل و نیازهای مردم نیست. [۱۸۷]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
شکسن مسلمانان و تباهی اندلس و تیرهدوزی هموطنان او نیز در برانگیختن احساسها و شور وطندوستی او سخت مؤثر بود. در واقع بخش بزرگی از اخوانیات او نامههایی است که وی در رسیدگی به امور نیازمندان، خواه آشنا و خواه بیگانه و درخواست کمک برای آنان، در آن عصر پریشانی، نوشته است و از خلال آنها و نیز اشعار او میتوان عواطف انسانی و دلبستگیهای میهنی او را بازشناخت. [۱۸۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۱۸۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۹۱-۲۰۱، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۲۳ - مایه اصلی شهرتمایه اصلی شهرت ابوالمطرف در ادب عرب، نثر فنی و متصنع اوست که در رسایل دیوانی و اخوانی وی جلوهگر است. سنگینی و تصنع نثر او که همه ویژگیهای نثر فنی عصر موحدون را داراست، از همان آغاز مایه اعجاب و ستایش ادیبان مغرب و اندلس بوده و سبب شده که او را با مشاهیری چون بدیعالزمان همدانی و عمادالدین اصفهانی مقایسه کنند. [۱۹۱]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۹، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
[۱۹۲]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱۵۲، ص۱۷۷، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۹۳]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۵، ص۳۵۵، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۹۴]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ص۱۸۰، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۱۹۵]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
آنچه در نثر او جلوه چشمگیر دارد، تکلف و افراط در کاربرد صنایع بدیعی، از قبیل جناس و طباق و مقابله است و میل به اطناب و طولانیکردن بندهای سجع و التزام به حرف واحد در آنها و گاه در همه کلمهها [۱۹۶]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۵، ص۱۷۶، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۹۷]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۵، ص۳۴۸، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۹۸]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۵، ص۳۵۰، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۱۹۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
و خلاصه هر آنچه سخن را در عین آراستگی، از روانی و شادابی دور میکند و همواره در دورههای انحطاط جایگزین خلاقیت اندیشه گردیده است. یکی از مظاهر این پدیده را در صبغه علمی و دینی متون ادبی میتوان دید. بسیاری از ادیبان و کاتبان سدههای متأخر اندلس در عین حال فقیه و محدث نیز بودند و دانش فقهی و دینی آنان در آثار ادبی ایشان جلوهگر شده است. ابوالمطرف نیز از این قاعده مستثنی نیست. رسائل او آکنده از اشارهها، اقتباسها و اصطلاحهای خاص فقهی و منطقی و جز آن است [۲۰۰]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۵۲، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۲۰۱]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ص۱۸۰، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۲۰۲]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۲۰۳]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۲۱۹، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
و به همین سبب شیوه نگارش او را آمیزهای از شیوههای نگارش ادیبان و عالمان دانستهاند. [۲۰۴]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
۲۴ - دبیری حرفه اصلیشعر ابوالمطرف به اهمیت نثر او نیست و از همان آغاز آن را در مرتبهای نازلتر از نثر وی جای دادهاند. [۲۰۵]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۲۰۶]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ص۱۸۰، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
او نیز همچون غالب شاعرانی که حرفه اصلیشان دبیری بوده، بیشتر نظمپرداز و صنعتگر است، تا شاعر. علاقه به صنایع ادبی و آرایشهای لفظی و درآمیختن شعر با اصطلاحهای علمی و فقهی که در نثر او دیده میشود، شعر او را نیز دچار تکلّف ساخته و حتی گاهی کار به جایی رسیده که برای فهم پارهای از اشعار پیچیده او، قدما ناگزیر از شرح و تفسیر آنها شداند. [۲۰۷]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۲۴۱، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
با این حال همه اشعار او چنین نیست و مثلاً برخی سرودههای حکمتآمیز وی از سادگی و روانی بسیاری برخوردار است. [۲۰۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۲، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
قصیدهها و قطعههایی که از او برجای مانده، اندک نیست و غالب موضوعهای شعر عرب همچون مدح، رثا، وصف، غزل و اخوانیات را در برمیگیرد، اما در این میان مدح و رثا و اخوانیات غالب است. در میان مدیحههای موجود او که تقریباً همگی در مغرب و افریقیه سروده شده، گاه قصیدههای بلندی نیز شامل حدود ۷۰ بیت دیده میشود که در مدح فرمانروایان حفصی است. این مدیحهها و نیز سایر اشعار او همه به سبک کهن سروده شده و در ساختمان و مضمون آنها کمتر ابداعی به کار رفته است. ابوالمطرف را در زمره موشح سرایان نیز آوردهاند، [۲۰۹]
محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، ص۴۵، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
اما موشحی از او به دست نیامده است. وی ظاهراً دیوانی نداشته و عمده اشعارش در رسائل وی پراکنده است. برخی از آنها را نیز منابع مختلف نقل کردهاند. بن شریفه در بحث از شعر ابوالمطرف بخش در خور توجهی از سرودههای او را گرد آورده است. [۲۱۰]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۲۲۳-۲۴۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۲۵ - آثارآثار ابوالمطرف به شعر و ادب محدود نمیشود و او در زمینه تاریخ و کلام و اخلاق نیز تألیفاتی دارد آثار تاریخی و کلامی وی اکنون در دست نیست و دیگر آثار او نیز هنوز به چاپ نرسیده است. آثار شناخته شده ابوالمطرف اینهاست: ۱. التنبیهات علی ما فی البیان من التمویهات در علم بلاغت؛ این کتاب که احتمالاً در مدت اقامت مؤلف در افریقیه نوشته شده، ردیهای است بر کتاب التبیان فی علمالبیان ابن زملکانی که آن نیز اقتباسی است از دلایل الاعجاز عبدالقاهر جرجانی. مؤلف در این کتاب سخنان ابن زملکانی را تلخیص و سپس نقد میکند، اما بیشتر به جزئیات و شواهد میپردازد. شیوه بیان و نقد او گاه ریشخند آمیز و برتریجویانه است و از لابهلای سخنان وی میتوان گرایشی به آراء بلاغی یونانیان دید. [۲۱۱]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۸، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
نسخهای از این اثر در کتابخانه اسکوریال موجود است.۲. تعلیقاتی بر المعالم فخر رازی؛ [۲۱۲]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۶، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۲۱۳]
احمد غبرینی، عنوان الدرایة، ج۱، ص۳۰۱، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م.
[۲۱۴]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۴، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۲۱۵]
ابراهیم ابن فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۲۰۷، به کوشش محمداحمدی ابوالنور، قاهره، ۱۹۷۴م.
این کتاب که آن هم ظاهراً در مدت اقامت مؤلف در افریقیه نوشته شده بوده، شامل انتقادهای او از آراء کلامی فخررازی بوده است و اکنون در دست نیست. [۲۱۶]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۳. خلاصهای از ثورة المریدین ابن صاحب الصلاة؛ [۲۱۷]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۲۱۸]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۴، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
در شرح قیام ابن قسی و پیروانش در غرب اندلس.هیچ یک از دو کتاب اخیر اکنون در دست نیست. ۴. رسائل؛ شامل همه نوشتههای دیوانی و اخوانی ابوالمطرف که بخش درخور توجهی از اشعار او را نیز در برمیگیرد. نوشتههای دیوانی وی خود مشتمل بر دهها رساله و چندین بیعتنامه و فرمان و عهدنامه است که وی از جانب شاهان و امیران اندلس و مغرب و افریقیه یا خطاب به آنان نوشته است. اخوانیات او نیز شامل نامهها و رسائل بیشماری است که وی خطاب به دوستان و همتایانش که اغلب از مشاهیر علم و ادب بودند، نوشته است. موضوع این رسائل، وصایت، سپاسگزاری، تهنیت، تسلیت، عتاب، شکایت، هجو، وصف (به ویژه وصف سفر) و نیز لغز است. [۲۱۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۱۸۳-۲۱۸، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
ابوالمطرف خود ظاهراً تمایلی به گردآوری و حفظ این رسایل نداشته، اما دوستداران او از همان آغاز مجموعههایی از رسایل او و همکارانش را فراهم آورده بودند که برخی از آنها به شرق نیز رسیده بود. [۲۲۰]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۵۳۴-۵۳۵، قاهره، ۱۳۸۳ق.
[۲۲۱]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۷-۳۸، قاهره، ۱۳۸۳ق.
[۲۲۲]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۹۴-۹۹، قاهره، ۱۳۸۳ق.
[۲۲۳]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، قاهره، ۱۳۸۳ق.
[۲۲۴]
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷، قاهره، ۱۳۸۳ق.
[۲۲۵]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
در سده ۸ق، ابوعبدالله محمد بن هانی سبتی به جمعآوری رسایل ابوالمطرف پرداخت و مجموعهای از آنها در دو جلد به نام بغیة المستطرف و غنیة المتطرف من کلام امام الکتابة ابن امیرة ابی المطرف فراهم آورد. [۲۲۶]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۴، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۲۲۷]
احمد مقری، نفح الطیب، ج۸، ص۳۹۲، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
[۲۲۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۲۵۷، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
رسایلی که اکنون از ابوالمطرف در دست است، ظاهراً بخشی از همین کتاب بوده است. اکنون ۲ مجموعه از این رسایل در کتابخانه عمومی رباط نگهداری میشود. مجموعه دیگری از آنها نیز ضمن مجموعه نسخههای خطی فرانسیسکو کودرا در کتابخانه آکادمی سلطنتی تاریخ در مادرید به ثبت رسیده، اما گویا بعداً مفقود شده است. [۲۲۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۹، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۵. کتابی درباره سقوط میورقه و چیرگی مسیحیان بر آنجا؛ [۲۳۰]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۶، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
[۲۳۱]
محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۱، ص۱۸۴، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م.
[۲۳۲]
ابراهیم ابن فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۲۰۷، به کوشش محمداحمدی ابوالنور، قاهره، ۱۹۷۴م.
[۲۳۳]
احمد ابن قاضی مکناسی، جذوة الاقتباس، ج۱، ص۱۴۶، رباط، ۱۹۷۳م.
این کتاب که به گفته ابن عبدالملک، به سبک الفتح القسی عمادالدین اصفهانی نوشته شده بوده، [۲۳۴]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۷۶، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
اکنون در دست نیست، اما فقرهای که مقری از آن نقل کرده، [۲۳۵]
احمد مقری، نفح الطیب، ج۶، ص۲۵۹-۲۶۱، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
حاکی از آگاهی دقیق مؤلف از جزئیات این رویداد است. [۲۳۶]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۲۸۷-۲۹۲، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
بدین سبب برخی گمان کردهاند که ابوالمطرف در زمان سقوط میورقه خود در آنجا بوده است.۲۶ - آثار دیگرابوالمطرف مواعظی نیز دارد که به شیوه مواعظ ابن جوزی نوشته شده است [۲۳۷]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
و به درستی روشن نیست که آیا خود در اصل مجموعهای مستقل بوده، یا بخشی از رسایل او را تشکیل میداده است. تصنع و تمثیلهایی که در پارهای از آنها به کار رفته، نشان میدهد که این شیوه بیش از آنکه زاییده گرایشهای زاهدانه کاتبانی چون ابوالمطرف بوده باشد، حاصل ضرورتهای مقام دبیری و فن کتابت بوده است. [۲۳۸]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۳۰۲، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
[۲۳۹]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۳۰۴، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
بخشی از این مواعظ در الذیل [۲۴۰]
محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۳، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
و بخشی نیز در رسایل مؤلف [۲۴۱]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۳۰۱-۳۰۴، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
آمده است.برخی منابع متأخر و معاصر کتاب دیگری به نام التنبیه علی المغالطة و التمویه را نیز که نسخهای از آن در کتابخانه اسکوریال موجود است، اثر ابوالمطرف دانستهاند، [۲۴۲]
بغدادی، ایضاح، ج۱، ص۳۲۶.
[۲۴۳]
بغدادی، هدیه، ج۱، ص۹۶.
[۲۴۴]
جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، ج۳، ص۶، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
[۲۴۵]
زرکلی، اعلام، ج۱، ص۱۵۹.
[۲۴۶]
بستانی، ج۳، ص۴۰۲.
اما این کتاب بیشک تألیف ابوالمطرف نیست، چه از مضمون آن چنین برمیآید که قریب ۲ سده پیش از وفات ابوالمطرف تألیف شده است. [۲۴۷]
ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، ج۱، ص۲۶۹-۲۸۴، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۲۷ - فهرست منابع(۱) محمد ابن ابار، المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابی علی الصدفی، به کوشش فرانسیسکو کودرا، مادرید، ۱۸۸۵م. (۲) احمد ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق. (۳) محمد ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵م. (۴) محمد ابن خطیب، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م. (۵) ابن خلدون، العبر. (۶) محمد ابن خلیل، اختصار القدح المعلی لابن سعید، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م. (۷) علی ابنسعید، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م. (۸) محمد ابنعبدالملک، الذیل والتکملة، به کوشش محمد بن شریفه، ج۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة. (۹) محمد ابن عبدالمنعم حمیری، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۰م. (۱۰) احمد ابن عذاری، البیان المغرب، به کوشش هویسی میراندا، تطوان، ۱۹۶۰م. (۱۱) ابراهیم ابن فرحون، الدیباج المذهب، به کوشش محمداحمدی ابوالنور، قاهره، ۱۹۷۴م. (۱۲) احمد ابن قاضی مکناسی، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م. (۱۳) بستانی. (۱۴) بغدادی، ایضاح. (۱۵) بغدادی، هدیه. (۱۶) ابراهیم بلفیقی، المقتضب من کتاب تحفة القادم ابن ابار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. (۱۷) ابوالمطرف محمد بن شریفه، حیاته و آثاره، رباط، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م. (۱۸) عبدالله تجانی، رحلة، تونس، ۱۳۷۷ق/ ۱۹۸۵م. (۱۹) زرکلی، اعلام. (۲۰) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م. (۲۱) خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۹ق/ ۱۹۶۹م. (۲۲) احمد غبرینی، عنوان الدرایة، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۶۹م. (۲۳) احمد قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق. (۲۴) احمد مقری، ازهار الریاض، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م. (۲۵) احمد مقری، نفح الطیب، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م. ۲۸ - پانویس
۲۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالمطرف»، ج۶، ص۲۵۵۱. |